يه وقتايي آدم دلش از دنيا ميگيره شروع ميكنه به بدو بيراه گفتن به دنيا و زمين و زمان
اما يه وقتايي آدماي توي دنيا بدتر از دنيا ميشن به قدري نامرد ميشن كه انگشت به دهن ميموني
الانم توي همين وضعيتم انگشت به دهن موندم آخه مگه يه نفر چقدر ميتونه پست بشه و تا كجا ميتونه اين پستي رو ادامه بده
يه وقتايي از كسايي چيزايي ميبيني كه اصلا باور كردني نيست از كسايي كه همه به سرشون قسم ميخورن همه اينقدر قبلوشون دارن كه حد و حساب نداره بعد ميبيني شاهكارايي ميزنن كه حتي خود دنيا هم از كارشون انگشت به دهن ميمونه چه برسه به من كه خودمم يكي از آدماي روي زمينم
راستي چي ميشه كه آدم يهو اينجوري تنزل درجه ميكنه و به چنين كاراي ناشايستي دست ميزنه
دلم گرفته از خودم كه چنين آدمايي بايد دورو اطرافم رو بگيره دلم از خدا هم گرفته كه برا امتحان كردنم چنين افرادي رو سر راهم قرار ميده به قول يكي از اقايون برسايي يه وقتايي سرجلسه امتحان قرار ميگيري نميدوني درس چي هست چند واحده چيجوري بايد پاسش كني فقط ميدوني بايد پاسش كني كاش ميشد تقلب كرد يا يه امداد غيبي ميرسيد اما... هي روزگار
خودتي و خودت بايد تنها به سوالا جواب بدي و ممتحنم حواسش بهت هست كه تقلب نكني تقلب كني بدجور تنبيه ميشي جوري كه تا عالم به پاست ديگه هوس تقلب به سرت نزنه
خدايا دلم بدجور گرفته بيا و درآغوشم بگير