دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 31969
تعداد نوشته ها : 16
تعداد نظرات : 54
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

امروز وقتي رفتم دانشگاه دوستام گفتن استاد اثني عشر نيومده اول خوشحال شدمو شروع به بشك زدن بعد پرسيدم خو حالا چيشده اثني نيومده ؟اثني نبومدن تو كارش نبود اصلا

دختر عمه ام گفت پسرش فوت كرده انگار همون لحظه يه ديگ آبسرد ريختند سرمSurprised.از خودم خجات كشيدم كه چطور اون رفتارو كردم از نيومدنشEmbarassed

بچه هايي كه رفته بودند مراسم خاكسپاري پسر استاد ميگفتند پسرش در اثر سانحه تصادف فوت كرده بود روز پنجشنبه با موتور تصادف كرده بودو بعدم...بچه ها ميگفتن استاد خيلي بي تابي ميكرده . استادي به اون زمختي و خشني كه انگار عاطفه توي وجودش نيست

واي خداي من چقدر سخته داغ عزيزاي آدم خدايا خودت صبرش بده كه بتونه اين داغ رو تحمل كنه هرچي بيشتر ميگفتن بيشتر قلبمو انگار فشار ميدادن ياد اون سال كذايي ميوفتم سالي كه برا هميشه باباي مهربونم از پيش ما رفت و جسم عزيزش رفت زير خروارها خاكCry

خدايا دلم بد گرفته بد گرفته هقCry

خودت بهمون كمك كن خدايا من رو به آغوشت بگير

هقCry


دسته ها : دلنوشته
شنبه پنجم 9 1390 9:30 بعد از ظهر
X